صفحه شخصی النا گرامی   
 
نام و نام خانوادگی: النا گرامی
استان: تهران - شهرستان: لواسان
رشته: کارشناسی ارشد معماری - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  طراح داخلی-معماری- شرکت مشاور ایده
تاریخ عضویت:  1389/04/19
 روزنوشت ها    
 

 حکمت در معماری - Wisdom in Architecture بخش معماری

7









از نظر اسلام، هنر الهی پیش از هر چیز تجلی وحدت الهی در جمال و نظم عالم است. وحدت در هماهنگی و انسجام عالم کثرت، در نظم و توازن انعکاس می‌یابد. جمال بالنفسه حاوی همه این جهات هست و استنتاج وحدت عالم، عین حکمت است. بدین جهت تفکر اسلامی میان هنر و حکمت ضرورتا پیوند می‌بیند.


تیتوس بورکهارت




وظیفه معمار قدیم پاسخ دادن به همه ابعاد وجودی انسان بود نه صرفاً ابعاد کمی و مقتضیات شأن نفس حیوانی و حوائج مادی و غریزی او. آشفتگی و بی سامانی معماری شهری، بازتاب بحران فکری و رفتاری ماست، خانه، حیاط، حوض، پنجره و دیگر عناصر و نشانه های معماری قدیم یک کیفیت است نه کمیت، ستون یک کیفیت است که عمارت چهل ستون را پدید می آورد که تمامش آینه بوده تا ستون را نبینید. امروز اگر معماری ما فاقد کیفیت است دقیقاً به همین خاطر است که زندگی ما بی کیفیت شده و به تعبیر هایدگر امروز ما بی خانمانیم و شاکله حقیقی وجود خود را که بوسیله آن از همه جهان متمایز می شویم فراموش کرده ایم.امروز باید از خانه ایرانی با آن تعریف و مراتب خاص خود به دریغ یاد کرد، خانه هایی که همه گزارش و روایتی از عالمی بودند که شاکله وجودی ما نیز از همانجاست . 



معماری هندسه گرا نشانه های فرهنگی , همچون نشانه های طبیعی , عام و بی زمان است , و لذاهندسه را می توان با قوانینی همتراز قوانین علمی تبیین کرد.نقشهای هندسی اسلامی , آینه یک تمایل فرهنگی است.این تمایل همان گریز از طبیعت و میل به انتزاع هندسی است.در هم آمیختن نقش و زمینه , بازتاب جهان بینی خاص اسلامی است که قدرت را مختص خداوند متعالی می شمارد که همه مراتب نزد وی یکسان است پس نقشهای هندسی اسلامی زاده یک مقصود هنری است که نگاره های طبیعت گرای کلاسیک را تغییر و به مدار فرهنگی کاملآمتفاوتی وادار کرد . 

از میان دانش های روز , از جمله ریاضات و هندسه و آن ها که علوم خالص به شمار می آمدند , برخی نقش آفرینی بیش تری یافتند وکار ساز شدند.ریاضیات , به دلیل استحکامی که در ذات خود داشت و به دلیل اتکاء بر " عدد " نمادهائی از مفهوم برابری را میان افراد جامعه می نمایاند. معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری رااحاطه می ‎ کند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی ‎ توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ بااحتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است . شکل کلی فضای معماری برانگیزاننده ادراک مخاطب خود خواهد بود. 

هندسه , چنان که بر روی تناسبات بنا شده است , چیزها را بر اساس شایستگی توزیع می کند . بنابراین هندسه هرج و مرج در دولت نیست , اما برعکس , در آن اثر گذاری مهمی را درزمینه متمایز کردن آدمیان خوب و بد اعمال می کند ; به این شکل , که نه بر مبنای اهمیت یا بر حسب اتفاق , اما بر پایه تفاوت میان عادت سوء و خصیصه خوبشان پاداش میگیرند.



عشق مسلمانان به ریاضیات , خاصه هندسه وعدد , مستقیمآ به لب پیام اسلام مربوط است , که همانا عقیده توحید است و افزود که در جهان بینی اسلامی ویژگی تقدس ریاضیات در هیچ جا بیشتر از هنر ظاهر نشده است ; درهنر ماده به کمک هندسه و حساب شرافت یافته , و فضائی قدسی آفریده شده که در آن حضورهمه جایی خداوند مستقیمآ انعکاس یافته است . 

نقشهای هندسی بینهایت گسترش پذیر , نمادی است از بعد باطنی اسلام و این مفهوم صوفیانه " کثرت پایان ناپذیر خلقت , فیض وجود است که از احد صادر می شود :کثرت در وحدت " 


محور بندی فضایی 
اصل وحدت در هنگامیکه به زبان معماری و شهر سازی در می آید به اصول زیر در معماری و شهر سازی را بوجود می آورد . 

ـ تناسب و همکاری وهماهنگی عوامل و پدید آوردن یک سامانه از عناصر کالبدی و فضایی 
ـ تاکید بر کانون و مرکزیت فضایی - کالبدی به گرایش به الگوی ساماندهی مرکزی 
ـ تاکید بر جفت سازی یا تقارن و محور بندی فضایی - کالبدی 

ـ تاکید بر مرکزیت درآرایه سازی و نگارهای اسلیمی 
ـ جایگیری فضاهای اصلی روی محور اصلی 
ـ جایگیری فضاهای فرعی و ارتباطی روی محور های فرعی 
ـ جای گیری فضاهای میانجی و میاندر در دو سوی محور های اصلی 
ـ همه این اصول تاکید بر حرکت از کثرت به وحدت است . 



حرکت از ظاهر به باطن دو مفهوم ظاهر وباطن از مفاهیم بنیادی حکمت اسلامی است. که در معماری نیز به صورت نماد پردازی سعی در نمایش این حرکت است . 

اگر دو حالت حرکت و سکون را در نظر بگیریم و با دو حرکت انسان یعنی سیر در آفاق و انفس متناظر بگیریم ، چهار حالت زیر در معماری نسبت به انسان می‌توان بر شمرد . 
- انسان در حال حرکت ، نقطه دید متحرک مانند حرکت در یک بازار یا کوچه 

- انسان در حال سکون ، نقطه دید متحرک مانند قرار گرفتن در یک فضای پر جاذبه و آرایه 
- انسان در حال حرکت، نقطه دید ساکن مانند حرکت در یک محور یک بنا 
- انسان در حال سکون، نقطه دید ساکن مانند انسان در حال نماز یا نیایش، انسان د ر فضایی که جاذبه حرکت ایجاد نمی کند . 

این مراتب چهار گانه به ترتیب از آفاقی ترین حالت تا انفسی ترین حالت سکون ظاهری تنظیم شده است و هرچه به مراتب پایین تر نزدیک می‌شویم امکان حرکت ظاهری کمتر، و امکان حرکت عمقی وباطنی بیشتر فراهم است . 


نماد پردازی 
انواع نماد گرایی را می توان به گونه زیر دسته بندی کرد : 

ـ نماد گرایی قراردادی 
ـ نماد گرایی شبیه سازی و تخلیصی 
ـ نماد گرایی شکلی و صوری 
ـ نماد گرایی محتوایی و مفهومی : در تمدن اسلامی از نماد گرایی مفهومی استفاده می شود. همه عناصر طبیعی مظهرو تجلیات صفات و اسما الهی تلقی می شوند 

هر بیننده خرد گرا و اندیشمند از هر برگ سبز دفتری از آیات و صفات آفریننده ای مدبر و حکیم و حیات بخش را درک می‌کند. علاوه بر برخورداری های مادی از طبیعت، مضامین فکری و معنوی آن توشه سیر و سلوک عرفانی او می‌شود . 
معمار خود ساخته و برجسته که به درجات بالایی از سیر وسلوک عرفانی نائل می شوند، حتی شکلها، صورتها و هیات ها و هندسه ها ورنگها و تصویرهایی راکه از عالم ملکوت بر آنها الهام می شود و به معرفت حضوری در می یابد و در کارهای خود تاویل و تعبیر نموده و به کار می گیرد . 



مکاتب هنری


در یک تقسیم بندی کلی می توان انواع مکاتب هنری را از بعد رابطه مفهوم و معنی با صورت و کالبد به این دسته بندی نمود : 
ـ مکاتب هنری که در آنها ماده و کالبد از روح و معنی تهی شده است. صورت بی معنی مانند آثار معماری دوران کلاسیک یونان و روم . 

ـ مکاتب هنری که در آنها ماده و کالبد بر روح و مفهوم آن تسلط دارد .تسلط صورت بی معنی، مانند هنرهای مسیحی و بودایی که مطالب روحی و معنوی در نمادهای مادی نظیر صلیب یا مجسمه ها و نقاشی های حضرت مسیح (ع) و حواریون و یا بودا متجسد و متبلور شده است . 

ـ مکاتب هنری که در آنها معنا و خیال و توهمات بر صورت و کالبد دارد.غلبه معنا بر صورت مانند اغلب هنرهای رمانتیک و هنرهای به اصطلاح مفهومی معاصر . 
ـ مکاتب هنری که در آنها روح ومعنا با کالبد و صورت تعاملی متناسب و دو رویه دارند . تعامل متناسب صورت با معنی مانند اغلب هنرها در تمدن اسلامی مثل ادبیات عرفانی، مینیاتورها، معماری و تعزیه و سایر هنرها . 



رده بندی اهداف در جهت رشد و کمال معنوی



اصل کمال گرایی و تلاش مستمر در جهت رشد و فلاح فرد و جامعه از ارزش های بنیادی در حکمت عملی اسلام است. در ترجمه معماری و شهر سازی آن، این اصل به گونه کارکرد گرایی و داشتن منطق کاربردی همه عناصر و فضاها وکالبد ها و پرهیز از بیهودگی جلوه می کند . 

اصل پاسخ گویی به نیازهای مادی انسانها و رعایت دستاوردهای فنی و مهندسی 
با توجه به ویژگی همه جانبه بودن حکمت عملی اسلام و رهبانیت گریزی در آن و توجه به نیازهای مادی انسان در همه زمینه ها، و توجه و تاکید به دوری از کارهای لغو و لهو وانجام کارها بر اساس مفید بودن و عقلانی بودن و متقن و کامل بودن و ضرورت علم آموزی و لزوم مشورت با خبرگان در کارها و بهره گیری از تجربیات گذشته وحال آنها، باید گفت که حکمت عملی اسلام در مجموع رعایت کلیه مبانی و معیارهای فنی و مهندسی و منطقی حاصل از دستاوردهای علوم تجربی را در کار ساختمان سازی توصیه و تاکید می نماید .

اصل بهره گیری از تزیینات مثبت 
از آنجا که اندیشه اسلامی تزیین رابه طور کامل نفی نکرده است، بلکه تعظیم و تزیین آنچه معنوی و الهی و موجب توجه بیشتر انسان به مسائل روحی و معنوی است را توصیه می نماید، هنرمندان موحد از مجردترین عناصر مادی که می توانند عالی ترین مضامین روحی و معنوی را به بیننده القاء نمایند، در تزیین فضای مصنوع خود کمال بهره برداری را نموده‌اند . 

استفاده به جا و متناسب از نقوش هندسی واز رنگهای متنوع (رنگهای گرم و تند و چند گانه در کف و رنگهای سرد و آرام و هماهنگ در سقفها ) و نور پردازی و سایه روشن سازی های متوالی و منظر سازی های شایسته به کمک پنجره ها و روزنهای مشبک، در مجموع فضا را درعین سادگی و عقلانیت از غنا و شکوهی ماورایی برخوردار می گرداند . 

اصل نوآوری و ابتکار مناسب و پرهیز از شباهت ظاهری (تقلید ) از غیر مسلمان 
از آنجا که خداوند خود را خلاق «خالق» و نوآفرین «بدیع» و متنوع آفرین«بارء» و نقش آفرین «مصور» و ... می داند، هنرمند موحد نیز که باید صفات الهی را در خود و کار هنری خود متجلی سازد. معماران ما توانسته اند ضمن رعایت مبانی و اصول و معیارهای محتوایی و معنوی کار که غیر وابسته به شرایط زمان و مکان می‌باشد،انگاشته های معمارانه خود را در انواع هندسه ها و عناصر و اجزاء تازه و بدیع به وجود آورند . 

در مقایسه با اغلب مکتبها و سبکهای موجود هنری که از نظر معنا و مفهوم انسانی آم صد در صد با هم متناقض و متنافر و غیر واقعی و به اعتباری پیرو القائات نفسانی موجدین آنها ست و زودگذر و غیر اصیل است. هنر دوران اسلامی با حفظ مبانی انسانی و کمال جوی خود تنوع پذیر وبدیع و درعین حال اصول آن مانا و دیر پاست. ضمنا با توجه به توصیه مکتب، نسبت به عدم شباهت ظاهری با غیر مسلمان خود باعث دوری از تقلید و ایجاد تنوع و نوآوری نسبت به سایر مکاتب معماری و شهرسازی گذشته و حال اقوام و ملل غیر مسلمانان شده است . 



رده بندی میان فضاها و رعایت سلسه مراتب فضایی


در حکمت عملی اسلام، فضای مصنوع جایگاه سیر در انفس است و نسبت به فضای آزاد و رها شده طبیعی، مرز وحریم ایجاد می نماید تا نگاه و توجه انسان از عالم خارج به عالم درون (تفکر واندیشه و خود آگاهی ) برگردد . 

اصل رده بندی یا سلسله مراتب فضایی را می توان در سه سطح آشکار دید : 
ـ رده بندی فضایی میان درون و بیرون که بر مرز بندی حریم های فضایی تاکید دارد .


ـ رده بندی فضایی کالبدی میان کالبدهای جزء و کالبد های کل برای نمایش سیر از جزء به کل و از ساده به پیچیده 
ـ رده بندی در نگاره ها وآرایه ها از نگاره مبنا تا نگاره کل





+ نوشته شده توسط داوود اسدی

یکشنبه 21 آذر 1389 ساعت 11:21  
 نظرات