■ و زندگی را از نو باید ساخت بخش عمومی

جهانی که ما در آن ریست می کنیم، جهانی است بدون مقیاس که تنها با ظرفیت های عاشقانه ما قابل اندازه گیری است.
در این جهان، همه ما انسان ها معلولیم و همه ناقص. اما این اشکال این جهان نیست، زیبائی آن است.
در این جهان گردابی وجود ندارد، همه چیز آرام و زیباست.
گرداب در درون ماست. کودک مهار نشده درون ما این گرداب ها را بوجود می آورد. ما گردابها را خود بوجود می آوریم و سپس با همان خود گرداب ساز می خواهیم همآن گرداب را مهار کنیم . . .

تامس هریس از روانشناسان زبده قرن حاضر است که با بکارگیری شیوه های نوین توانسته است تحولی عمده در شناخت انسان بوجود بیاورد. وی در کتاب وضعیت آخر سعی دارد بخشی از آموخته های علمی و تجربی خود را به زبانی ساده در اختیار عموم قرار دهد تا خود را بهتر بشناسند و بتوانند با سلامت روانی بیشتری زندگی کنند.
تامس هریس در این کتاب روان و شخصیت هر فرد را به سه قسمت تقسیم می کند: "کودک"، "بالغ" و "والد".
"کودک" و "والد" به صورت نوارهای ضبط شده در مغز ما از تجربیات واقعی، شامل رویدادهای خارجی (یعنی وقایع گذشته) و رویدادهای داخلی (یعنی احساسهای ما)، حفظ شده اند و عمده‌ترین آنها رویدادهایی هستند که طی پنج ساله‌ی اول زندگی اتفاق افتاده اند. جنبه‌ی سومی نیز در هر فرد وجود دارد که از دو جنبه‌ی دیگر متفاوت است و "بالغ" نام دارد. از طریق بالغ است که انسان کوچک کم‌کم می تواند فرق بین زندگی را آنگونه که به او یاد داده و نشان داده بودند(یعنی والد) و آنگونه که خودش احساس کرده است(یعنی کودک) و بالاخره آنگونه که خودش کشف و استنباط کرده است(یعنی بالغ) متوجه شود.
والد یعنی مفهوم یاد داده شده‌ی زندگی، کودک یعنی مفهوم احساس شده زندگی و بالغ یعنی مفهوم فکر شده زندگی.
این روانشناس زبده اعتقاد دارد که هر فرد می تواند با درک درست از این مفاهیم، دریابد که هر رفتاری در وی از کدام یک از این سه بخش ناشی می شود و با این شناخت، رفتار خودش را تحلیل و در صورت لزوم آنرا اصلاح کند.
وی در این کتاب با مثالهای ساده و شگفت انگیزی رفتارهای معمول انسانها را تحلیل می کند و فرد را به سوی رفتاری آگاهانه و سالم سوق می دهد.
در سراسر تاریخ یک نظریه مکرراً ابراز شده است و آن اینکه انسان دارای طبیعتی چند جانبه است. بیشتر اوقات نظر این بوده است که بشر از دو نیروی متضاد درونی ساخته شده است.
این نظریات از دیدگاههای مختلف اساطیری، فلسفی، و مذهبی ابراز شده اند.
اما در هرحال، روحیه انسان همیشه به صورت یک درگیری و تضاد درونی تعریف شده است: تضاد بین خوبی و بدی، بین طبیعت فرومایه و طبیعت عالی، بین انسان درون و انسان برون.
این کتاب حاصل جستجوییست در جهت یافتن جواب برای مردمی که همیشه سوال می کنند و می خواهند واقعا بدانند که مغز و فکر آدمی چگونه کار می کند و چرا فلان کار را می کنیم و بهمان کار را نمی کنیم. به نظر بسیاری از روانشناسان جواب در کشف تکان دهنده ای نهفته است که احساس می کنند اخیرا پس از سالها در رشته روانپزشکی بوجود آمده است.این کشف تحلیل رفتار متقابل یا Transactional Analysis نام دارد. تحلیل رفتار متقابل واقع بینانه است زیرا شخص را با این واقعیت مواجه می سازد که صرفنظر از هر آنچه در گذشته اتفاق افتاده او خودش مسئول آنچه در آینده اتفاق می افتد خواهد بود. علاوه بر این، اشخاص را قادر به تغییر می سازد تا بتوانند در خود یک نوع کنترل شخصی و جهت یابی شخصی ایجاد کنند، و همچنین به این واقعیت دست یابند که همواره آزادی حق انتخاب دارند.
www.kianavahdati.com

جناب آقای مهندس جمشیدیان
سلام
هنوز باورم نمیشه که شما بزرگواری کردید و اینقدر وقت گذاشتید برای نوشتن این متن و هنوز باورم نمیشه که شما چگونه ذهن درگیر و آشفته مرا خواندید. واقعا شکه شدم.
داشتن یک زندگی مشترک ناموفق من را به خود آورد که ببینم واقعا که هستم و در پی یافتن جوابم اینقدر سردرگم شدم که یادم رفت که بودم و یه عالمه فکر....
بماند برای من راهنمایی شما یک دنیا ارزش داشت چرا که فهمیدم هستند انسانهایی که در دنیای مجازی برای من ارزش غائل باشند.
پاینده باشید و موفق برادر بزرگوار

دوست عزیزم خانم گرامی من به رمان و داستان خیلی علاقه دارم و زیاد داستان می خوانم ولی تا حالا اسم ادوارد جانسون را ندیدم و یا کتابی بنام دنیا که نویسنده ش جانسون باشه.
به نظر من این نوشته ها درد دل شماست. بحرحال دوست خوبم اگر دنیا جای انسانهای کامل و سالم بود که از یکنواختی می مردیم.من همیشه خوب و بد رو با هم می بینیم هیچوقت همه چی خوب نیس
تلاش برای تغییر شرایط یه راه برای فراموش کردن روزای بد.
آسمون همیشه ابری نیس.

بنی آدم اعضای یکدیگرند که درافرینش زیک گوهرند